برای موفقبودن و شادبودن حتما نباید همهچیز مهیا باشد، بلکه میشود با کمترین داشتهها هم آرامشی داشت که خیلیها برای بهدستآوردنش حاضرند هزینه بپردازند. کاری که زهرا سالاری باوجود داشتن معلولیت، در حق زندگیاش کرد، حکم همین جملات را دارد.
دختر توانیاب محله پنجتن پولدار نیست، اما ارادهای بزرگ دارد؛ ارادهای که او را در چهاردهسالگی به اردوهای تیمملی والیبالنشسته کشورمان رساند و با تلاشش در این اردوها تا حدی درخشید که نامش در فهرست اعزامیهای مسابقات پاراالمپیک2021 توکیو قرار گرفت، اما سنوسال کم مانع شد و از این میدان بزرگ رقابت دور افتاد.
باوجود این، او ناامید نشده است و هرروز در سالن ورزشی شهیدصیادشیرازی و خانه تمرین میکند تا 4سال دیگر دوباره در فهرست والیبالیستهای اعزامی پاراالمپیک قرارگیرد. مقام اولی لیگ کشور سال96، مقامهای دومی و سومی در سالهای 97، 98 و 99 ازجمله افتخارات اوست.
میگوید هرزنی میتواند یک قهرمان باشد؛ از زنان فرهیخته و دانشگاهی گرفته تا مادری که خانهداری میکند. تنها شرطش هم داشتن پشتکار، فداکاری، ایمان و عشق است.
قصه زندگی خودش هم با همین صفتها شروع میشود تا به قهرمانیهایش میرسد: 16سال پیش وقتی در مشهد به دنیا آمدم، هیچکس متوجه کوتاهی یکی از پاهایم نشد. وقتی راهافتادم، این مشکل هم خودش را نشان داد؛ مشکلی که من با آن بزرگ شدم و نگذاشتم وجودش بر من غلبه کند و بر آینده زندگیام تأثیر بگذارد. از دوم دبستان سر عشقی که به توپ و تور داشتم، ورزش را با والیبال شروع کردم.
4سال بعد و زمانیکه تیم والیبالنشسته مشهد دنبال بازیکن توانیاب و توانمند میگشت، از طرف مدرسه به سرمربی تیم، خانم باغبانیان، معرفی شدم. درست بعد از یکماه از پیوستن به این تیم، با دیگر بازیکنها راهی مسابقات کشوری شدم؛ مسابقاتی که معرف من به کادر تیمملی والیبالنشسته کشورمان شد و هنوز یکسال از حضورم در تیم نگذشته بود که به اردوی تیمملی دعوت شدم.
من هرجا میروم، توپی همراهم هست. حتی زمانی که با خانواده تفریح میرویم، این توپ از من جدا نمیشود
او همه این موارد را نتیجه لطف خدا، پشتکار خودش و داشتن ایمان به راهش میداند و تعریف میکند: من هرجا میروم، توپی همراهم هست. حتی زمانی که با خانواده تفریح میرویم، این توپ از من جدا نمیشود و همان زمان همه خانواده در مقابل من مینشینند و باهم والیبالنشسته بازی میکنیم تا من از تمرین عقب نمانم. زمانی که خانه اقوام دعوت میشویم، باز هم پای والیبالنشسته درمیان است.
البته کل فامیل از عمو و دایی گرفته تا خاله و عمه و بچههایشان به من لطف دارند و میگویند حتما روزی تلویزیون تو را در مسابقات پاراالمپیک نشان میدهد. برای همین در میهمانیها استقبالشان طور دیگری است و میگویند قهرمان! خوشآمدی. بیشترشان هم حتی توپی با امضای من دارند.
آنطور که زهرا تعریف میکند، سال1398 بعد از قهرمانی تیم والیبالنشسته مشهد در کشور، نام او بهعنوان یکی از بازیکنهای اعزامی مسابقات تایلند که انتخابی پاراالمپیک بود، رد میشود، اما بهعلت محدودیت سنی، اجازه اعزام پیدا نمیکند. حال به امید تحقق رؤیای حضور در این میدان بزرگ که آرزوی هر ورزشکاری است، هرروز 3ساعت در خانه با دیوار و خواهرهایش و در سالن ورزشی والیبالنشسته خیابان شهیدصیادشیرازی با مربی تمرین میکند. نامش را که در اینترنت جستوجو کنید، بهعنوان بازیکن والیبالنشسته مشهد و شرکتکننده در 4مسابقه بزرگ کشوری ظاهر میشود. مسابقاتی که خودش شیرینترین آن را لیگ والیبال سال1398 میداند و میگوید: در لیگ سال1398 نایبقهرمان شدیم.